Monday, October 31, 2005

ای توبه ام شکسته ،از تو کجا گریزم.
ای در دلم نشسته ،از تو کجا گریزم.

ای نور هر دو دیده ،بی تو چگونه بینم.
ای گردنم ببسته ،از تو کجا گریزم.

دل بود و از تو خسته جان بود واز تو رسته.
جان نیزُ و گشتُ وخسته از تو کجا گریزم.

"مولوی"

Sunday, October 16, 2005

نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم
در این سرای فنا چشمه حیات منم

نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که نقش بند سراپرده ی رضات منم

نگفتمت که چو مرغان بسوی دام مرو
بیا که قوت پرواز و پرو پات منم

نگفتمت که تو را راه زنند وسرد کنند
که آتش و تپش وگرمی هوات منم

نگفتمت که صفتهای زشت بر تونهند
که گم کنی که سر چشمه بقات منم

اگر چراغ دلی، دان که ره کجا باشد
وگر خدا صفتی، دان که کدخدات منم...

"مولوی"