Monday, March 17, 2008

در دل و جان خانه كردي عاقبت
هر دو را ديوانه كردي عاقبت

آمدي كآتش در اين عالم زني
وانگشتي تا نكردي عاقبت

اي ز عشقت عالمي ويران شده
قصد اين ويرانه كردي عاقبت

من تو را مشغول ميكردم دلا
ياد آن افسانه كردي عاقبت

شمع عالم بود لطف چاره گر
شمع را پروانه كردي عاقبت

يك سرم اين سوست يك سر سوي تو
دوسرم چون شانه كردي عاقبت

دانه اي بيچاره بودم زير خاك
دانه را دردانه كردي عاقبت

دانه را باغ و بستان ساختي
خاك را كاشانه كردي عاقبت

مولوی