Monday, May 10, 2004

.تیرگی
بی حضور آسمان پر ستاره نگاه تو
می دود به لحظه ها و روزهای من

یاد تو
غروب پرغمی است
که نرم و بی صدا رسوب می کند
به روی دشت های قلب پر نیاز من

برای یک نفس فقط
اگر که روح من
خالی از خیال دیدنت شود
شعر بودنم سکوت می شود

آن زمان اگر زکوچه ام گذر کنی
عطر عشق من
در میان ابرهای خاطرات تو
یاد سالهای پیش را ترانه می کند